رفع توقیف از «به رنگ ارغوان» ساخته بحثانگیز ابراهیم حاتمیکیا، اولین گام شمقدری در ساختمان بهارستان بود؛ فیلمی که در دوران اصلاحات ساخته شد و با وجود دریافت پروانه نمایش از وزارت ارشاد، با مخالفت وزارت اطلاعات، اکرانش مصلحت تشخیص داده نشد. حتی تغییر دولت و وزیر اطلاعات هم تفاوتی در وضعیت «به رنگ ارغوان» ایجاد نکرد. این بار محمدحسین صفارهرندی، وزیر ارشاد دولت نهم نیز موافق اکران فیلم نبود. معدود کسانی که «به رنگ ارغوان» را دیده بودند آن را تریلری درباره یک مأمور وزارت اطلاعات میدانستند که خوشساختترین و البته سیاسیترین فیلم حاتمیکیا پس از «آژانس شیشهای» است.
جالب اینکه «به رنگ ارغوان» در روزهایی که خبری نبود غیرقابل نمایش تشخیص داده شد و هنگامی که هنوز ناآرامیهای وقایع پس از انتخابات در جامعه مشاهده میشد پروانه نمایش گرفت. بعدها مدیرکل اداره نظارت و ارزشیابی، صدور پروانه نمایش برای «به رنگ ارغوان» را پیامی برای فیلمسازان در حمایت از سینمای سیاسی خواند. علیرضا سجادپور در این باره میگوید: «ژانر سیاسی در سینمای ایران، سالها مغفول مانده و حتی تا حدودی کنار گذاشته شده، این هم دلایل مختلفی میتوانسته داشته باشد؛ از وجود محدودیتها و عدم توجه سینماگران به این ژانر گرفته تا ملاحظات و عدم دقتنظر مسئولان سینمایی و حتی فشارهای بیرونی.
در کل، ژانر سیاسی، عملا از سینمای ایران حذف شده بود. زمانی که تیم جدید معاونت سینمایی سکان امور را در اختیار گرفت فضای حاکم بر سینمای ایران را کمدیهای سطحی اشغال کرده بود. تقریبا 75درصد تولیدات را اینگونه فیلمها تشکیل میدادند و آثار جدی سیاسی- اجتماعی غایب بودند، به همین دلیل احیای ژانر سیاسی- اجتماعی در دستور کار ما قرار گرفت. سعی کردیم به فیلمسازان بگوییم سراغ مضامینی که جامعه با آنها درگیر است بروند نه کمدیهای سطحی و سخیفی که ربطی به مسائل مردم ندارند. در ابتدای حضورمان در معاونت سینمایی برای اینکه چرخ تولید نخوابد خیلی سختگیری نکردیم ولی به مرور مقابل تولید کمدیهای سطحی ایستادیم و در کنارش از تولید فیلمهای جدی حمایت کردیم که سینمای نادیده گرفته شده سیاسی هم جزوشان بود. در جشنواره سال گذشته حداقل 4فیلم سیاسی به نمایش درآمد که سازندگانشان از منظرهای متفاوت به سراغ سیاست رفته و با صراحت هم این کار را انجام داده بودند».
اشاره علیرضا سجادپور به فیلمهایی چون «گزارش یک جشن»، «خیابانهای آرام»، «اخراجیها3» و البته «پایاننامه» است. «گزارش یک جشن» در بستری نمادین واکنش حاتمیکیا به رخدادهای 2سال اخیر را نمایان میکند. «خیابانهای آرام» یک کمدی فانتزی ناکجاآبادی است که ماجراهایش در یک کشور فرضی میگذرد (فیلم در ارمنستان فیلمبرداری شده). «اخراجیها3» با زبان طنز رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری را دستمایه قرار داده و «پایاننامه» در بستر یک فیلم اکشن تعقیب و گریزی، سراغ رخدادهای پس از انتخابات رفته است. این آخری، نمایشش در سالن رسانههای جشنواره فیلم فجر، جنجالهای زیادی را رقم زد و حضور علیرضا سجادپور در نشست مطبوعاتی فیلم، نشانهای از حمایت معاونت سینمایی از «پایاننامه» تعبیر شد، در حالی که سجادپور چنین اعتقادی ندارد و حمایت از «پایاننامه» را حمایت از سینمای سیاسی میداند که برخی میخواهند از حضورش در سینمای ایران جلوگیری کنند؛ «من نسبت به هیچکدام از آثار توجه ویژه نداشتهام اما تمام تلاشم را برای احیای ژانر سیاسی در سینمای ایران به خرج دادهام.
من در نشستهای خبری جشنواره حاضر نمیشدم، اما برای این فیلم خاص (پایاننامه) و باتوجه به تلاشهایی که برای جلوگیری از تولد ژانر سیاسی در سینمای ایران شاهد بودم، شخصا در نشست خبری حاضر شدم تا از یک فیلم سیاسی دفاع کنم».حالا «پایاننامه» بر پرده سینماهاست و برخلاف پیشبینیها به فروشی که انتظارش میرفت دست نیافته است. حامد کلاهداری، کارگردان «پایاننامه» در گفتوگوهایی پرتعداد با رسانهها، به دفاع از فیلمش برخاسته و اعتقاد دارد که فیلمی کاملا بیطرفانه ساخته و سعی نکرده یکجانبه از جناح خاصی دفاع کند. تیزرهای تلویزیونی «پایاننامه» تصویری از فیلم ارائه میدهد که کاملا با آنچه در کلیت اثر و در تحلیل فیلمساز به چشم میخورد، در تضاد قرار دارد. در واقع تبلیغات چیزی را میگویند که خود فیلم سعی در نفی آن دارد!
«جرم» ساخته مسعود کیمیایی، دیگر فیلم روی پرده سینماها هم با تعابیر و تفسیرهایی مواجه شده تا منتسب به سینمای سیاسی شود؛ نکتهای که شاید بیش از هر چیز به پیشینه سازندهاش بازگردد.
حمیدرضا صدر در کتاب «درآمدی بر تاریخ سینمای سیاسی ایران» کیمیایی را سیاسیترین فیلمساز سینمای ایران مینامد و در فرازهای مختلف کتاب، تفسیرهای سیاسی از فیلمهای کیمیایی ارائه میکند:
«بسیاری از جملههای «قیصر» تا سالها بعد زبان به زبان نقل شدند؛ جملههایی که هر یک بیانیهای سیاسی
به شمار میرفتند. قیصر به نامزدش که او را به تشکیل خانواده فرامیخواند، گفت: «... من لیاقت اینکه خونه زندگی درست کنم، نه اینکه ندارم، ازم گرفته شده، من اختیارم دست خودم نیست». و پس از قتل اول، صریحتر و روشنتر از شرایط حاکم و سرنوشت محتومش برای مادر و داییاش- نمایندگان قشر محافظهکار قدیمی- حرف زد: «... تقدیر ما هم همینه... این دنیا همش برای من کلک بوده و نامردی.... این نظام روزگاره، یعنی این روزگاره، اگه نزنی، میزننت.» او برای مبارزهاش راه خود را از آنها جدا کرد: «... شما برای خودتون عمرتونو کردین... دیگه کسی تو این دوره زمونه حوصله داستان گوش کردنو نداره.» خطمشی او دعوت به نوعی مبارزه مسلحانه بود. شعار نفرت و انتقام تکرار میشد و تماشاگر همراه با ضدقهرمان زخمی، جزئیات انتقامجوییها را دوره میکرد». (صفحه 204)
«در فیلم «خاک» که با نگاهی به قصه «اوسنه بابا سبحان» نوشته محمود دولتآبادی ساخته شد، مضمون روستای
دور افتاده، مالکیت و استثمار به درگیری خونینی انجامید... تاکید بر صحنههای سینهزنی و مراسم مذهبی در سوگ شخصیتهایی که در مبارزه مسلحانه به شهادت میرسیدند، براین نکته پای میفشرد که راهی جز درگیری مسلحانه با نیروهای مهاجم خارجی وجود ندارد». (صفحه215)
«گوزنها شاخصترین فیلم سیاسی دهه50 در تبیین مبارزه مسلحانه به عنوان یگانه مسیر پیشروی مردم بود... . گوزنها با نمای دوری از شهر (جامعه ایران) آغاز میشد و با نمایش شعلههای آتش از پشت پنجره خانه ویران شده (جامعه رو به انفجار) به پایان میرسید. پرداخت کیمیایی از مردم عادی آن خانه پرجمعیت نکبت زده تکان دهنده بود؛ خانهای مثل یک شهر با ساکنین فراموششدهای که مناسبات بیرحمانه و افسار گسیخته خود را دنبال میکردند (مالک زورگو، پاسبان بیتفاوت، مرد معتاد، زنان جوان، مردان پیر و بچههای سرگردان). برخی از صحنههای فیلم، مثل پرسههای سید در بازارچه و گفتوگو با مردم یا پخش گوشت قربانی توسط شمال شهریها در محل به صورت مستند گرفته شد و تماشاگر را به تماشای دنیا و روابطی که واقعیت محض بود، فرامیخواند...؛ صحنههایی که اعمال نوعی حکومت نظامی را متبادر میساخت. مأموران پلیس، در کنار مرد ساواکی که با کت و شلوار و کروات متمایز بود، آن خانهشهر را محاصره میکردند و پیوستن «سید» عامی به «قدرت» چریک نقطه غایی اثر را رقم میزد. رگبار گلوله مأموران و سرانجام انفجار مهیبی که همه چیز را ویران میکرد، عملا هرگونه مصالحهای را مردود میدانست. بعدها با کشته شدن نزدیک به 400نفر طی آتشسوزی سینما رکس آبادان در تابستان 1357 هنگام نمایش گوزنها که جریان حرکت انقلاب را تسریع کرد، این فیلم عملا به سیاسیترین اثر تاریخ سینمای ایران بدل شد». (صفحه216 و 218)
«سفر سنگ» بلندترین فریاد سیاسی سینمای ایران در آستانه انقلاب بود. کیمیایی در آستانه انقلاب مبارزه مردم علیه حکومت را به غایت خود رساند. سفر روستاییانی که سرانجام برابر مالک بزرگ بهپاخاستند و سنگ عظیمی را از دل کوه کندند و به حرکت درآوردند تا ابزار تولید در اختیار خودشان باشد، نمایشگر شرایط عینی دوران بود. قهرمان اثر یک نفر نبود و شخصیتهای پرشماری شامل زنان و مردان مختلف کنار یکدیگر مفهوم «تودههای مردمی» را متبادر میساخت.سنگ غولآسا در فصل نهایی به حرکت درآمد و با طیکردن شیب تندی که هیچ چیز جلودارش نبود خانه ارباب (ظلم) را یکسره ویران کرد.
پرداخت فیلم به صورتی بود که صرفا به جامعه روستایی محدود نمیشد و به محیط بزرگتری- ایران- نظر داشت. «سفر سنگ» جمعبندی آرای جامعه سیاسی شده ایران سال1356 در آستانه تظاهرات مردمی بود و به تماشاگر (مردم) هشدار میداد از حالت انفعالی خارج شده و در برابر جبهه خصم بهپاخیزند. انتقام فردی دیروز به قیام جمعی امروز گراییده
بود... . (صفحه235 و 236)
کیمیایی در 3دهه اخیر نیز فیلمهایی ساخته که مستقیم یا غیرمستقیم سیاسی خوانده شدهاند. «خط قرمز»، «ضیافت»، «سلطان» و «اعتراض» از جمله آثار این فیلمسازند که مورد تفسیرهای سیاسی قرار گرفتند. این تفسیرها گاهی مانند «سلطان»از دنیای بیرون اثر به فیلم تحمیل میشدند و گاهی هم چون «اعتراض» صراحت سیاسی خود اثر، گریزی از پرداختن به دنیای سیاست باقی نمیگذاشت. نکته قابل توجه در رویکرد سیاسی سینمای کیمیایی، پیشبینیهای این فیلمساز است که به حقیقت پیوستنشان او را به کارگردانی منحصربهفرد در این زمینه مبدل ساخته است.پیشبینی شکلگیری انقلابی مذهبی در «سفر سنگ» و شکست جریان اصلاحات در «اعتراض»، دو نمونه مشخص و قابل ذکر در این زمینهاند. با این پیشینه و کارنامه، طبیعی است که «جرم» آخرین ساخته کیمیایی هم مورد تفسیر و تعبیرهای سیاسی قرار گیرد.
به رنگ سیاست
سیاست، همیشه نقش تعیینکنندهای بر سینمای ایران داشته است اما سینمای سیاسی ایران تنها در چند مقطع تاریخی خاص مجال خودنمایی یافته است. تاثیر سیاست در سینما را در همه ادوار میتوان جستوجو و مشاهده کرد. ساختهشدن «گنج قارون» (سیامک یاسمی1345) و پس از آن موج فیلمهای مشابه به صورت غیرمستقیم اما به شکلی کاملا تعیینکننده مولود انقلاب سفید شاه و رویای آینده بهتر بود. اساسا فیلمفارسی در اختناق رشد کرد و مخاطب یافت؛ یعنی حتی در شرایطی که دولت حاکم کاری به سینمای ایران نداشت، برایش سیاستگذاری نمیکرد و اساسا رهایش کرده بود و خود سینمای فارسی عملا بر بستر سیاستهای حاکم گام برمیداشت. بنابراین طبیعی است که سینما در 3دهه اخیر که کاملا تحت نظارت، هدایت و سیاستگذاری دولت بوده متاثر از سیاست حرکت کرده باشد. به این ترتیب انبوه ملودرامهای خانوادگی و آپارتمانی دهه60 یا کمدیهای سرخوشانه و سطحی دهه80 بیآنکه الزاما مفهومی «سیاسی» را منتقل کنند، به نوعی مولود سیاست بودند.
اما سینمایی که به صورت پررنگ به نشانههای سیاسی بپردازد تنها در چند مقطع تاریخی خاص امکان بروز و نمود یافته است. در دهه50، فیلمسازان منسوب به جریان موج نو در آثارشان به نوعی به مخالفخوانی به سیاستهای رژیم میپرداختند و گاهی اوقات چون «آرامش در حضور دیگران» (ناصر تقوایی1352) زیادی با «سیاست» مماس میشدند. یا در «شازده احتجاب» (بهمن فرمانآرا 1354) به بهانه نقد اشرافیت رو به زوال دوران قاجار، به استبداد پهلوی اشاره میکردند. در همین فیلم در صحنه کشتار مردم توسط نیروهای حکومت، فیلمساز تعمدا این سکانس را در خیابانی که با آسفالت سنگفرش شده فیلمبرداری کرده تا ماجرا را از دوران قاجار به حکومت پهلوی تعمیم دهد.
در آن دوران از پرسههای نومیدانه ضدقهرمانهای امیر نادری تفسیرهای سیاسی صورت گرفت و حتی گفته شد فیلم «تنگنا» از ماجرای واقعی فرار یک چریک شهری الهام گرفته شده است. وقتی «ابی» در انتهای فیلم «کندو» (فریدون گله1354) صندلی را از هتلی مجلل بیرون کشیده و با خود به کف خیابان آورد، باز به تعبیرهای سیاسی دامن زد و اساسا خود حرکت ضدقهرمان فیلم از جنوب تا بالای شهر اعتراضی ارزیابی شد که خالی از مفاهیم سیاسی نبود. آنچه همواره در لفافه گفته میشد با «سفرسنگ» کیمیایی به صراحت به زبان آمد و در روزهای پر تب و تاب پیروزی انقلاب که مردم سینماها را به عنوان مکانهایی که عرضهکننده فساد و فحشا بودند به آتش میکشیدند، کسی به سالنهای نمایشدهنده «سفرسنگ» کاری نداشت چون فیلم داشت پیام انقلاب را منتشر میکرد.
پس از پیروزی انقلاب و به تبع فضای سیاسی آن دوران، سینما پر شد از تقابل انقلابیون با ماموران ساواک. فیلمها از نشانههای سیاسی بهرهمیگرفتند ولی آیا میشد آنها را آثاری متعلق به سینمای سیاسی دانست؟
از میان موج محصولات آن دوران، تعداد فیلمهایی که به این پرسش، پاسخ مثبت میدادند کمتر از انگشتان یک دست بود؛ «خانه عنکبوت»، «اشباح»، «خط قرمز» و... .
در دهه60 سیاسیترین فیلم سینمای ایران، «عروس خوبان» بود. لحن معترض فیلم و دفاعش از عدالتخواهی اجتماعی و آرمانگرایی و انتقاد به کمرنگشدن ارزشهای انقلاب با همان سکانس افتتاحیه معروف فیلم بیان میشد؛ جایی که دوربین از پشت آرم بنز سرمایهداری بیدرد، شعارهای انقلاب را نشانه رفته بود. فیلم نمونهای دهه70 با همین گفتمان «آژانس شیشهای» بود. فیلم محصول دوران موسوم به اصلاحات است هرچند حاتمیکیا فیلمنامه آژانس را پیش از دوم خرداد نوشته بود. آژانس شیشهای جایگاه آرمان را در جامعه مدنی جستوجو میکرد؛ اینکه جامعه در دوران سازندگی و بعد از اصلاحات تا چه اندازه به ارزشهای دوران دفاع مقدس بها میدهد؟ مقابل حاجکاظم به عنوان شمایل بازمانده از ارزشها و آرمانهای دفاع مقدس، سلحشور میایستاد که مأموری امنیتی بود؛ مأموری که به دنبال امنیت و آرامش به چالش با رزمنده دیروز میپرداخت که امروز گروگانگیر شده بود. هرچند میان همکارانش شاگردان سابق «حاجآقا مربی» (اصطلاحی که سلحشور به کنایه درباره حاجکاظم بر زبان میآورد) هم دیده میشدند که کنارش به نماز میایستادند و در نهایت هم آنها بستری را فراهم میکردند تا گشایشی در ماجرا ایجاد شود.
در نیمه دوم دهه70، سینمای ایران که سالها نسبتی با سیاست برقرار نمیکرد یکسره غرق در مناسبات سیاسی شد از «متولد ماه مهر»، «اعتراض» «مرد بارانی»، «آقای رئیسجمهور» گرفته تا کمدیهایی چون «نان،عشق، موتور1000» و «مومیایی3». فیلمها پر شدند از نشانهها، نمادها و حتی شخصیتهای سیاسی. در آن دوران از ژانری تازه به عنوان دوم خرداد نام برده شد که سینمای ایران را دربرگرفته بود. این واکنش سینمای ایران به سیاسیشدن فضای جامعه بود. فضا که عوض شد تب سیاست هم در سینما به سردی نشست. در اواخر دولت هشتم، «به رنگ ارغوان» ساخته شد و به محاق رفت. 6سال بعد وقتی از فیلم حاتمیکیا رفع توقیف به عمل آمد که مدیران تازه سینمایی بر مسند کار نشسته بودند و برخلاف اسلافشان اعتقاد داشتند باید فیلم سیاسی ساخته شود. این روزها «پایاننامه» به عنوان فیلم مطلوب مدیران سینمایی در حال اکران است اما آیا «پایاننامه» اثری متعلق به سینمای سیاسی است؟ اگر چند دقیقه اول فیلم و چند دیالوگ را از آن حذف کنیم تنها اکشنی برجا میماند که منطق درامنویسی هم در آن رعایت نشده است. به نظر میرسد از مرحله فیلمهایی که نشانههایی از سیاست را به همراه دارند تا سینمای سیاسی، هنوز راه درازی مانده است.